سرزمین آتشفشانها

مصاحبه مارتین کولینو
عکس های کوین الکساندر

چگونه در السالوادور بزرگ شد؟?
گلپر: کشور زیبایی است, اما زندگی در السالوادور سخت بود. وقتی من بودم 5 یا 6 ساله, در زمان جنگ مجبور بودیم زیر تخت خود بخوابیم زیرا صدای تیراندازی را می شنیدیم. بنابراین کودکی ما در السالوادور چندان خوشایند نبود, اما خدا را شکر که از آن تجربه عبور کردیم.

برخی از خاطرات مورد علاقه شما از بزرگ شدن در السالوادور چیست؟?
سیلویا: دوران کودکی ما بود. پدر و مادر ما خیلی زحمت کشیدند و ما را متواضعانه تربیت کردند. در سن 29, من به آمریکا آمدم.

چرا تصمیم گرفتید به آمریکا بیایید؟?
گلپر: تصمیم سختی است که کشور خود را ترک کنید, آداب و رسوم شما, و خانواده ی شما. اما ما می خواستیم زندگی بهتری داشته باشیم و آرزوهایمان را محقق کنیم. مثل همه افراد بی مدرک, ما به این کشور آمدیم تا رویاهای خود را برآورده کنیم و از نظر اقتصادی زندگی بهتری داشته باشیم.

چه مدت در ایالات متحده زندگی می کنید؟?
سیلویا: 22 سال ها

گلپر: آره, امسال خواهد بود 22 سال ها.

برای کار در ایالات متحده چه می کنید؟?
گلپر: در حال حاضر چهار سال است که در رستوران خود هستیم. بالاخره این کار را برای خودمان ساختیم. من دو رستوران غذای سالوادور دارم, و خواهرم, سیلویا, سه سال پیش رستورانش را راه اندازی کرد. ما در حال تحقق رویاهایمان هستیم. زمانی که شما کسب و کار خود را دارید, آزادی اقتصادی بیشتری دارید, و ما با آن احساس رضایت می کنیم.

وقتی مجبور شدید السالوادور را ترک کنید چه احساسی داشتید؟?
گلپر: ما ناراحت بودیم که مجبور شدیم خانواده خود را ترک کنیم, دوستان, و کشور, اما راه دیگری وجود نداشت. ما احساسات متناقض زیادی داشتیم, غمگینی, و در عین حال شادی چون ما به سمت زندگی بهتر می رفتیم.

چیزی که شما را به آینده امیدوار می کند?
گلپر: امیدواریم سلامتی داشته باشیم و با ایمان و توکل فراوان به خدا به دنبال آرزوهایمان باشیم. آرزوی ما این است که رستوران های زنجیره ای داشته باشیم. من قبلا دوتا دارم, و خواهرم یکی داره.

چیزی که شما را شاد می کند?
سیلویا: برای من, بچه‌هایم موتوری بودند که مرا به جلو انداختند. آنها اکنون رشد کرده اند و در مسیر خود هستند. من احساس خوشحالی و رضایت می کنم زیرا موفق شدم آنها را به خوبی بزرگ کنم.

بزرگترین پشیمانی شما چیست؟?
سیلویا: فکر نکنم پشیمون باشم! (می خندد)
گلپر: من هم نمی توانم به هیچ کدام فکر کنم! (می خندد) زندگی سختی بوده است, اما اگر آنچه را که زندگی کرده‌ایم نگذرانده بودیم, ما زن امروزی نخواهیم بود. بنابراین من چیزی را در مورد گذشته ام تغییر نمی دهم زیرا از من یک زن قوی و قدرتمند ساخته است.

مسئله مسخ 14